زبان :
SWEWE عضو :ورود به سیستم |ثبت
جستجو
جامعه دانشنامه |پاسخ ها دانشنامه |ارسال درخواست |دانش واژگان |دانش آپلود
سوال ها :معنی زبان با توجه به de saussure
مهمان (154.74.*.*)[زبان سواحیلی ]
رده :[فرهنگ][زبان]
من برای پاسخ به [مهمان (18.191.*.*) | ورود به سیستم ]

تصویر :
نوع :[|jpg|gif|jpeg|png|] بایت :[<2000KB]
زبان :
| بررسی کد :
همه پاسخ [ 1 ]
[مهمان (112.0.*.*)]پاسخ [چینی ]زمان :2023-12-03
معنای زبانی Saussure

زبان اندیشه ای است که در ماده صدا سازمان یافته است

برای درک اینکه زبان تنها می تواند یک سیستم از ارزش های خالص باشد، کافی است دو عنصر را که در زبان کار می کنند در نظر بگیریم: ایده ها و صداها.

از نقطه نظر روانشناختی، ذهن از بیان کلمات جدا شده است و فقط توده ای از چیزهای بی شکل، مبهم و نامشخص است. فیلسوفان و زبان شناسان اغلب بر این باورند که بدون کمک نمادها، ما نمی توانیم بین دو ایده به وضوح و محکم تمایز قائل شویم. خود اندیشه مانند یک سحابی است که در ان هیچ مرزی وجود ندارد که لزوما مشخص شده باشد. چیزی به عنوان یک ایده از پیش تعیین شده وجود ندارد. قبل از ظهور زبان، همه چیز مبهم بود.
ایا صدا خود یک نهاد از پیش تعریف شده در مقایسه با این پادشاهی شناور است؟ ماده صدا ثابت تر یا جامد تر نیست، این یک مدل نیست، فکر باید با شکل ان مطابقت داشته باشد، بلکه یک ماده انعطاف پذیر است که خود را می توان به بخش های مختلف تقسیم کرد تا نشانگر مورد نیاز تفکر را فراهم کند. بنابراین، ما می توانیم کل واقعیت زبانی، یعنی زبان، را به عنوان یک سری از تمایزات کوچک متصل، به طور همزمان در صفحه بی نهایت ایده های مبهم (A) و سطح به همان اندازه نامشخص صدا (B)، همانطور که در نمودار سمت راست نشان داده شده است، تصور کنیم:

تصویر
نقش منحصر به فرد زبان در اندیشه به عنوان وسیله ای مادی از صدا نیست که برای بیان ایده ها ایجاد شده است، بلکه به عنوان یک رسانه تفکر و صدا است، به طوری که اتحاد انها ناگزیر منجر به ترسیم خط بین واحدها می شود. اندیشه ذاتا هرج و مرج است و وقتی شکسته می شود باید صریح باشد. بنابراین، نه تحقق اندیشه و نه معنویت صدا وجود دارد، بلکه این واقعیت نسبتا مرموز است که "صدای فکر" به معنای تمایزی است که در ان زبان واحد خود را هنگامی که بین این دو چیز امورف و بی تفاوت شکل شکل می گیرد، فرموله می کند..بیایید هوا و اب را در تماس تصور کنیم: اگر فشار جو تغییر کند، سطح اب به یک سری از تمایزات کوچک، شناخته شده به عنوان امواج تقسیم می شود. این موج ها یاداور اتحاد فکر و ماده صحیح یا جفت گیری است...
ما می توانیم زبان را قلمرو زیربخش ها بنامیم به معنایی که در صفحه 17 بیان شده است: هر عنصر زبانی یک عضو کوچک است، یک articulus، که در ان یک ایده در یک صدا ثابت می شود و یک صدا نماد یک ایده می شود.

زبان را می توان با یک تکه کاغذ مقایسه کرد: فکر مثبت است و صدا منفی است. ما نمی توانیم جلو را قطع کنیم و نه دم، و به همان شیوه، در زبان، ما نمی توانیم صدا را از ذهن خارج کنیم، و ما نمی توانیم فکر را از صدا خارج کنیم. این تنها می تواند از طریق یک کار انتزاعی انجام شود که منجر به روانشناسی خالص یا واج شناسی خالص می شود.
بنابراین زبان شناسی در حاشیه ای کار می کند که این دو نوع عنصر به هم می رسند، و این ترکیب فرم تولید می کند، نه ماده.

این نکات می تواند به ما درک بهتری از دلخواه بودن نمادهای ذکر شده در صفحه 94 بالا بدهد. نه تنها این دو حوزه توسط حقایق زبانی مبهم و امورف به هم متصل هستند، بلکه انتخاب هجا نشان دهنده مفهومی است که کاملا خودسرانه است. در غیر این صورت، مفهوم ارزش بخشی از شخصیت خود را از دست خواهد داد، زیرا شامل یک عنصر تحمیل شده از خارج است. اما در واقع، ارزش هنوز کاملا نسبی است و بنابراین ارتباط بین ایده ها و صداها اساسا خودسرانه است.
خودسرانه بودن نمادها، به نوبه خود، به ما اجازه می دهد تا بهتر درک کنیم که چرا حقایق اجتماعی قادر به ایجاد یک سیستم زبانی به تنهایی هستند. ارزش تنها با رضایت سفارشی و عمومی وجود دارد، بنابراین برای ایجاد ارزش، باید یک مجموعه وجود داشته باشد و فرد نمی تواند هیچ ارزشی را تعیین کند.

مقادیری که به این ترتیب تجویز می شوند نیز نشان می دهد که این یک توهم بزرگ است که یک عنصر را به سادگی به عنوان ترکیبی از یک صدای خاص و یک مفهوم خاص ببینیم. چنین مقرراتی ان را از سیستمی که به ان تعلق دارد جدا می کند، گویی از عناصر شروع می شود و انها را به هم اضافه می کند، یک سیستم را تشکیل می دهد. در واقع، برعکس، ما باید از کل انچه که به یکدیگر مرتبط است شروع کنیم، ان را تجزیه و تحلیل کنیم و به عناصر موجود در ان برسیم.
به منظور توسعه این استدلال، ما انها را به طور جداگانه از نقطه نظر دال یا مفهوم (ماده 2)، نقطه نظر دال (ماده 3) و نقطه نظر علامت به عنوان یک کل (ماده 4) بررسی خواهیم کرد.

از انجا که ما نمی توانیم به طور مستقیم موجودیت خاص یا واحد زبان را درک کنیم، از کلمات به عنوان مواد برای تحقیق استفاده می کنیم. اگر چه کلمات دقیقا با تعریف واحدهای زبانی مطابقت ندارند (صفحه 143 را ببینید)، حداقل یک ایده تقریبی به ما می دهند و این مزیت را دارند که مشخص باشند. بنابراین، ما کلمات را به عنوان نمونه برابر با عناصر واقعی سیستم های همزمان درمان خواهیم کرد. اصول مشتق شده از کلمات به همان اندازه برای موجودیت ها به طور کلی معتبر هستند.
جستجو

版权申明 | 隐私权政策 | حق طبع و نشر @2018 دانش دائره المعارف جهانی